۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

دایی

خواهرم گفت برو شیشه شیر بچه رو بیار!
گفتم مگه لنگی یا چلاغ خودت برو بیار!
به بچش میگه:اینم نشد دایی شب ساعت 10 میزاریمش دم در آشغالی ببرتش فردا یه خوبش رو واست میخرم!
:|

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر