۱۳۹۱ اسفند ۶, یکشنبه

تقدیم به متولدین اسفند

اسپند ماه مهربانی ست به همان اندازه که نادیده گرفته می شود ... به همان اندازه که تلخی تمام آروزهای برآورده نشده و برنامه های اجرا نشده یک سال قبل را در کام او می ریزیم ... به همان اندازه که هنوز اسپند از راه نرسیده سال را تمام شده به حساب می آوریم ... به همان اندازه که تمام گرانی های خرید شب عید را از چشم او می بینیم ... اما اسپند در باور من ماه مهربانی ست . به مهربانی سپندارمزگان ... به مهربانی بذرهایی که دسته دسته کف سینی ها و سفال های خانگی خیس می خورند و ماش و عدس و گندم هایی که سبز می شوند ... به مهربانی جشن آتشبازی یک سرزمین به بلندای یک تاریخ کهن ... به مهربانی یک شهر پر از تصویر تنگ ماهی قرمز و سنبل و سنجد ... من اسپند را زندگی میکنم . لحظه به لحظه ، آن به آن ... به جای تمام آن سالهایی که به هر بهانه ندید گرفتمش . به جای تمام آن سالهایی که غصه ی همه پایان ها و دلتنگی تمام فرصت های رفته را با قلموی سیاهی به تن سپيد اسپند کشیدم... خانه تکانی ام را مثل همیشه خيلی زود تمام کرده ام نه غباری به وجدانم هست نه گردی بر خاطرم ، کینه ها به دلم راه نمیابند تا بیرون شوند و کسی که میبخشد نگران بخشیده شدن نیست ... پاهایم سبک و کوله بارم سبک تر از همیشه است . پشت کوه های این شهر هنوز جایی هست که برفش تا بالای زانوانت را بپوشاند که هنوز آفتاب بهاری آخرین هفته هاي برفی اش را ریشه کن نکرده باشد . دوست ندارم برف کوهستان را از دست بدهم . چه کسی میداند شاید ديدن زمستان بعدی نصیبمان نشد ... به قول یک دوست : به سلامتی برف که هم روش سپیده هم توش

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر