یه روزم دوستای مامانم با دختراشون اومده بودند خونمون
همه داشتند پرتقال پوست میکندند که من وارد شدم !
برخلاف انتظارات شما هیشکی دستشو نبرید ! :|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر