۱۳۹۱ دی ۲, شنبه

چمدون ..

داشتم بدو بدو از پله ها پایین میرفتم که تو پاگرد پله دیدم دختر همسایه داره زور میزنه یه چمدون گنده رو ببره پایین.
گفتم : کمک میخوای؟
گفت : :) ممنون!
چمدونو بلند کردم،زاییدم!70 کیلویی بود!
کم نیاوردمو مثل قاطر 4 طبقه رو دوییدم پایین.
به پارکینگ که رسیدم دیدم یارو هنوز بالای پله هاست و
از لای نرده ها داره منگُل وار نگام میکنه!
گفتم : میخوای ببرم بیرون؟!
برگشت گفت: راستش داشتم میبردم بالا!!!!!!

من :|
چمدون :/
دختر همساده :)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر