۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

مرتیکه عقیم شد رفت

يه روز سه نفر داشتن از كون گشاد بازيا شون حرف مي زدن،
اولي ميگه: من يه بار رفتم دستشويي ديدم خيلي طول كشيد همون جا خوابيدم تا صبح!
دومي ميگه: من يه بار تو خيابون خوابم گرفت همون جا اون قدر خوابيدم تا بچه هام اومدن بردنم خونه!
سومي ميگه: اينا كه چيزي نيست، من يه بار رفتم سينما فيلم كمدي ولي همش گريه كردم.
دوستاش ميپرسن: چرا؟
ميگه: چون همون اول كه نشستم خايه هام رفت زير كونم تا آخر حوصله نكردم از روشون پاشم!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر