۱۳۹۱ دی ۱۵, جمعه

متواری

با دوس پسرم بودم پارک بعد دیدم بابام داره زنگ میزنه ...
با صدای خوابالود گفتم : بلـــــــــــــ ­ــــــــه ...
گفت : سلام بابا کجایی ...
با خمیازه گفتم : خونه خوابم چطور...
گفت:هیچی داشتم رد میشدم دیدم یه ماشین دقیقا مثل ماشین تو بغل پارک گذاشته بود نگران شدم ...
عاخه از گلگیر تا در عقبو زده بودن ...
من گفتم نه بابا من خونه خوابم بای ...
منو میگی ریدم تو خودم سریع دست طرفو گرفتم دویدم سمت ماشین ...
همین که رسیدم دیدم بابام وایساده...
هیچی دیگه معرفی کردم : بابا دوس
پسرم... دوس پسرم بابا
الانم متواریم ...
کسی جایی واسه خواب داره ... :(((

h&h

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر