۱۳۹۱ بهمن ۷, شنبه

فانتزی شب ولنتاین

یکی دیگه از فانتزیام اینه که یک شب قبل از ولنتاین (دقت کنید یک شب) وقتی دارم تو خیابون راه می رم یه لامبورگینی (ترجیحا مورسیه لگو) از کنارم رد شه بَد یهو بک بگیره (برگرده عقب) جلو پام واسته یه دخدر خشگل قدبلند (190) از توش بیاد بیرونُ همینجوری واسته جلومُ بهم زُل بزنه (^_^) <||> _//_ یه نیم ساعت بعدش بگم خانم چیزی شده ؟ اونم یهو اشک تو چشاش جمع شه بگه من سال هاست دنبال تو می گردم ! من بگم دنبال من ! بگه آره هانی ! حالابپر بالا بریم با هم تاب بخوریم منم بگم باشه جوجو و سوار شم ! بد دوس دخدرم ماشین روشن کنه طوری تِکاف کنه که لاستیکا همینطور دود کنن انقد دود کنن که ما بتونیم به راحتی تو اون دودا محو شیم :|

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر