۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

جالبه .. حتما بخونید

طولانیه ولی فکر کنم ارزش داره بخونید:

چند وقت پيش بخاطر كارم (خبرنگاری) مجبور شدم برم كنسرت يه خواننده كه چندان واسم جالب نبود، وسط كنسرت چون چندان واسم جالب نبود براي اينكه ريخت خواننده رو كمتر ببينم رفتم جلوي در ورودي ايستادم.
دونفر انتظامات سالن كنسرت هم جلوي در اينور و انور ميرفتن. جالب این بود که بود رنگ كت و پيراهن من با كت و پيراهن انتظامات سالن يكي بود! و كارت خبرنگاري كه به گردنم بود و ايستادن من جلوي در باعث شد مردم فكر كنن منم انتظامات سالنم!!
يكي اومد ازم پرسيد ميتونم برم بيرون؟ گفتم جان؟ يه نگاه به لباس خودم كردم قضيه رو فهميدم و گفتم بفرماييد! حالا كه قضيه رو فهميدم گفتم يكم شيطوني كنم D: 
يه خانم و آقا اومدن گفتن ميشه بريم تا دستشويي؟ يه نگاه اونجوري كردم و گفتم: باهم؟! تعجب كردن گفتن بله؟! گفتم بفرماييد سريع برگرديد شما زنونه شما هم مردونه D:
يه دختر حدود 10 ساله اومد گفت ميشه برم دستشويي؟ گفتم: نه تو كنسرت كه دستشويي نميرن! حالا چي داري؟ جيش؟يا چيز ديگه ايم داريييي؟ با خجالت گفت: نه فقط جيش دارم :( گفتم باشه سريع برو بيا، بدو ببينم!
يه دختر جوون خيلي خيلي خوشگل اومد گفت ميبخشيد ميشه چند لحظه برم بيرون؟ گفتم خواهش ميكنم چند لحظه چيه شما هرچقد ميخواهيد بفرماييد D: اصن ميگم كنسرتو نگه دارن تا شما برگردي D;
با خنده گفت مرسي فقط اگه ميشه بگيد اون اهنگ ليلي رو اجرا نكنه تا من برگردم  D: گفتم چشم! اصن بيخود ميكنن بدون حضور شما اين اهنگو اجرا كنن (:   ( کس لیسم خودتونید! )
دختره رفت، اون زوج برگشتن بهشون گفتم خيلي طولاني شدا ! چكار ميكرديد؟! بفرماييد سريعتر (:
اون دختر كوچيكه برگشت بهش گفتم ميري دست به سينه ميشيني كنسرتو ميبيني آخرش شعر آهنگارو ازت ميپرسم بايد حفظ باشي! D; بدو! ترسيد و گفت چشم و رفت D:
یدفه دیدم انتظامات اصلي سروكلش پيدا شد D: يكم از اونجا دورشدم، ديدم اون دختر خوشگله داره مياد! رفتم راهنماييش كنم سرجاش بشينه D:
گفتم جاتون كجا بود؟ گفت يادم نيس اون وسطا بود! گفتم عيبي نداره ميريم باهم اون جلوها! دوسداري؟ D: گفت: واقعا ميشه؟ گفتم بله اصن سالن متعلق به شماس!  (:
بردمش جلو جاي خودم نشوندمش خودمم كنارش نشستم D; گفت: مگه شما نبايد دم در باشيد؟ گفتم نه بچه ها هستن دستشويي روهم گفتم كلا پلمپ كنن D:
خلاصه كنسرت تموم شد دم در ديدم اون دختر كوچيكه با مامانش پيش انتظاماته! يواشكي رفتم نزديك ديدم مامانش داره به انتظامات ميگه چي به اين بچه گفتيد هي ميگه مامان بگو اون آهنگ آخريو دوباره بخونن آقاي دم در گفته بايد حفظ كنم! خخخخخخ D: انتظاماتم از تعجب چشماش شيش تا شده بود D: يواشكي از صحنه جرم دور شدم و رفتم، كنسرتش اون قدرام كه فك ميكردم بد نبود D:

نيما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر