مامان و بابام نشسته بودن داشتن چای میخوردن؛ به مامانم گفتم: خوب حال میکنیدا بچه به این ماهی دارید یه لحظه به فکر فرو رفتن و بهم خیره شدن بابام یه آهی کشید و با افسوس به مامانم گفت: چاییتو بخور زن ... من :| =-O تروررررر شخصیت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر