اَگنس ازدواج کرد و صاحب 13 فرزند شد!
وقتی شوهرش فوت کرد، دوباره ازدواج کرد و صاحب 7 فرزند دیگه شد!
ولی از شانسِ بدش زد و دوباره شوهرش فوت کرد!
و او باز هم ازدواج کرد و این بار صاحب 5 فرزند دیگه شد!
اما ، افسوس و صد افسوس…
اَگنس، این شیرزن پر کار!!! سرانجام دار فانی را وداع گفت!
بالای سر تابوت، کشیش برای اَگنس طلب مغفرت و مرحمت کرد و گفت:
" خداوندا…به لطف تو آن دو سرانجام به هم رسیدند…! "
در همین حین یکی از حاضرین در مراسم به سمت بغل دستیش خم شد و پرسید :
" فکر میکنی منظور کشیش، شوهر اولش باشه؟ یا شوهر دومش؟! یا شوهر سومش؟!!"
بغل دستی با نیشخندی جواب داد :
" فکر کنم احتمالا منظورش پاهاش باشه !!! "
:)))
۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه
اگنس
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر