داشتم بدو بدو از پله ها پایین میرفتم که تو پاگرد پله دیدم دختر همسایه داره زور میزنه یه چمدون گنده رو ببره پایین.
گفتم : کمک میخوای؟
گفت : :) ممنون!
چمدونو بلند کردم،زاییدم!70 کیلویی بود!
کم نیاوردمو مثل قاطر 4 طبقه رو دوییدم پایین.
به پارکینگ که رسیدم دیدم یارو هنوز بالای پله هاست و
از لای نرده ها داره منگُل وار نگام میکنه!
گفتم : میخوای ببرم بیرون؟!
برگشت گفت: راستش داشتم میبردم بالا!!!!!!
من :|
چمدون :/
دختر همساده :)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر