پسری ممه سفیدی دید
به دهان بر گرفت و زود دوید
به اتاقش برد نه از در جلویی
از حوالی میگذشت لولویی!
لولوی پر فریب و حیلت باز
هوس کرد زند بر آن ممه گاز
به لب پنجره حیله کرد آغاز
تا که پسرک کند لحظه ای پنجره باز
به به عجب گوشتی چه ممه ای
تو صاحب دنیا و آخرت همه ای
ندیدم چنین ممه ای به این نرمی
همانند فشن سوتین چرمی
گر که هوا نخورد در این هوای گرم
آب خواهد شد زیر سوتین چرم
باز کن پنجره را تا که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی
پسرک خواست ممه هوایی خورد
نمیدانست که لولو ممه را میبرد
تا که پنجره را باز کرد زود
لولو برجهید و ممه را ربود
=)))))))خخخخخخخخخخخخخ
۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه
یعنی بعضیا عجب خلاقیتی دارنااااااا ...
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر