یه بار بغل خیابون وایساده بودم,
دیدم یه خانوم سانتی مانتال سوار پرادو وایستاد, بوق زد !!!
.
.
گفتم بفرمایید...؟؟؟! !!
گفت: سوار شو بریم...!!!!!
.
.
منم که قند تو دلم اب شده بود, سوار شدم, گفتم حالا کجا بریم؟
گفت: میریم خونه ما :|
.
.
خلاصه رفتیم در خونشون، گفت پیاده شو بریم داخل!
.
.
وقتی رفتیم داخل, گفت همینجا روی مبل بشین تا بیام...
.
که یهو خانومه داد زد: نیمــــــــــا...پسرم بیا!
.
پسره که اومد خانومه گفت نیما...مامان, به این نگاه کن؛
.
اگه درس نخونی میشی یکی مثل این ,انگل جامعه!!!!
.
.
بعد گفت: بیا این 5000 تومنو بگیر برو!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر