جايي از کتاب ِ " خداحافظ گاري کوپر " به داستان ِ زني اشاره شده که خاکستر ِ معشوقاش را به خانه ميآورد و آن را در يک ساعت شني ميريزد و ميگويد: " خيال کردي راحت شدي؟ حالا با من پير شو"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر